شرمنده از اين كه بلد نيستم رسمي بنويسم و جاي ويرگول و دو نقطه و كاما و غيره را رعايت كنم.
شرمنده از اين كه فيلتر شكن ندارم و مدتي ست صفحه ي فيسبوكم را هم تعطيل كرده ام و نميتوانم در فضاي مجازي فيسبوكي با هم حرف بزنيم.
بگذار حرفهايم را از كانال همين وبلاگ ساده برايت بگويم.
در صحبت هايت در دانشگاه تهران از مقاومت مردم ايران گفتي و بعد هم بر آن تاكيد كردي
دم شما گرم
اما محمد جواد خان يك وقت خداي نكرده در مذاكرات از توان دفاعي آمريكا نهراسي برادر!
روايت زير رو براي قوت قلبت نوشتم تا بفهمي توان دفاعي يعني چه:
"کنار یکی از زاغه مهماتها سخت مشغول بودیم؛ تو جعبه های مخصوص مهمات می گذاشتیم و درشان را می بستیم. گرم کار، یکدفعه چشمم افتاد به یک خانم محجبه، با چادر مشکی! داشت پا به پای ما مهمات می گذاشت توی جعبه ها. با خودم گفتم: حتما از این خانم هایی است که می آن جبهه.
اصلا حواسم به این نبود که هیچ زنی را نمی گذارند وارد آن منطقه بشود. به بچه ها نگاه کردم. مشغول کارشان بودند و بی تفاوت می رفتند و می آمدند. انگار آن خانم را نمی دیدند. قضیه عجیب برایم سوال شده بود. موضوع عادی به نظر نمی رسید. کنجکاو شدم بفهمم جریان چیست، رفتم نزدیک تر. تا رعایت ادب شده باشد، سینه ایی صاف کردم و خیلی با احتیاط گفتم: خانم! جایی که ما مردها هستیم، شما نباید زحمت بکشین.
رویش طرف من نبود. به تمام قد ایستاد و فرمود: مگر شما در راه برادر من زحمت نمی کشید؟
یک آن یاد امام حسین (علیه السلام ) افتادم و اشک توی چشمهام حلقه زد. خدا به ام لطف کرد که سریع موضوع را گرفتم و فهمیدم جریان چیست. بی اختیار شده بودم و نمی دانستم چه بگویم. خانم، همان طور که روشان آن طرف بود، فرمودند: هرکس که یاور ما باشد، البته ما هم یاری اش می کنیم. نقل از كتاب خاك هاي نرم كوشك "اما كمي هم حق را به تو ميدهماصلا شنيدن كي بود مانند ديدنوقتي از نزديك نديده ايو ما رمیت اذ رمیت و لكن الله رمی راوقتي نبودي تا درك كني إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ رابيش از اين هم انتظار نمي رودبه هر حال لازم ديدم براي پيشبرد با قوت و قدرت مذاكرات كاري كنم به ذهنم رسيد از مخاطبان اين وبلاگ بخواهمقوت قلب آقاي ظريف بلند صلواتي بفرستند...
سلسله ي موي دوست
حلقه ي دام بلاست
هر كه در اين حلقه نيست
فارق از اين ماجراست
منبع:عمارنامه